سفر به شمال!

سلـــــــــــام

دلم براتون تنگیده بود

تو این چندروزی ک نبودم رفتیم بابلسر

 نه که دو سه سالی میشه نرفته بودیم شمال برا همین خیلی خوش گذشت

اما هوا وحشتناک گرم بود!فک کنم برا اولین بار سوختم!الان پوست صورتم سایه روشن شده از قرمز به سفید میرسه

خب چندتا عکس بنشونم

اول از همه عکس عشقمو ببینین

این زیاد خوب نشده اما بدون عکسِ دریا ک نمیشه

اونجایی ک بودیم باغ پرندگان داشت اما حیوونای دیگه هم بودن :| پس بهتره بگیم باغ وحش!

این اسبه عشخ بود!انگار داره پوزخند میزنه به دهنش نگا کنین

کل سفر یه طرف اسب سواری کنار دریا یه طرف!خیلیییییی خوب بود

عکس زیاد گرفتیم اما نیتونم بذارم دیگه

واقعا به یه سفر نیاز داشتما وگرنه روانی میشدم

نظرات 15 + ارسال نظر
میرحسین چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 14:47

راستی مرسی بابت عکسا عالی بودن ...

میرحسین چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 14:46

خیلی وقته مسافرت نرفتم ....
اما حال و حوصله ش رو ندارم .... بیخیالش

عه برو...کلا حال و هوات عوض میشه

میرحسین چهارشنبه 28 مرداد 1394 ساعت 14:46

حسابی خوش گذشته بهت ...

آره خوب بود

m دوشنبه 26 مرداد 1394 ساعت 12:33 http://me4.persianblog.ir

باعشه بیاااااااا اتفاقا باشگاهمون یه اسبای گوگولویی جدیدا آورده خیلی خوشملن

وییییییییچ حالی میکنی ها

m یکشنبه 25 مرداد 1394 ساعت 11:52 http://me4.persianblog.ir

چقدر تو به تفریحاتی ک من توشون استادم علاقه داری
اسب سواریییییییییی
بیا خونمون ببرمت قشنگ یه دل سیر اسب سواری کن

هییی
باشه میام..قول دادی ها

Feri Lambert پنج‌شنبه 22 مرداد 1394 ساعت 20:50 http://the-original-high.blogfa.com

من ی بار کوچیک بودم اسب سوار شدم اینقدر کولی بازی در آوردم ک بعدش رفتم فیلمشو از دوربین پاک کردم آبروم نره...خخخخ

ههههه

mahsima یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 21:03 http://my-music-world33.blogsky.com/

بهه بههه:)خوش برگشتیواییی اون سگا چه نازن^_^

مرسی
خعلی گوگولی بودن

arezoo یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت 17:07 http://takeoff.mihanblog.com/

من تالا سوار اسب نشدم
چونکه میترسم دردش بیاد !

خعلی اسب دوس دارم



منم مسافرت میخوام خوووو

عکس اخریه عشق واقن




شمال هم عشقه

اوخی چ مهربون
نه نترس دردش نمیاد
اسب و شمال عشقن
هر شب برو رو مخ بابات آخر مجبور میشه ببرت مسافرت
بعدشم بیا لاااااااااااااین

ساناز شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 21:08

اتفاق که چرا افتاد
سوار اسب بودم دستمم گذاشته بودم رو موهاش بعد تو دلم گفتم فک کن رو گردنش نشستم و گردنش داره تکون میخوره بعد یجوری شدم تو همین فکرا بودم که آقای اسب نیششو باز کرد و گردنشو 360 درجه که نه 380 درجه برگردوند و با همون نیش بازش دندوناش خورد به پام

خخخخخخ هم خنده داره هم وحشتناک
فک کنم اسبه هم بد بوده!تازه شانس آوردی پرتت نکرده پایین!
تو شمال اسبی ک من سوارش شدم قبلش یه مرد رو بدجور زد زمین!البته تقصیر خوده مرد بود چون موهاش رو کشیدولی باز بلند شد سوارش شد :|

ساناز شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 20:29

عکس آخری چه خوششله

ساناز شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 20:15

یه جایی بود نزدیکای مشهد بعد منم داشتم خیلی آروم به زندگیم ادامه میدادم و اسب سواری میکردم که یهوو
از اسبی که سوارش بودم ترسیدم

وا بدون اینکه اتفاقی بیوفته ترسیدی؟
من ک یه بار از رو اسب افتادم ولی بازم بیخیال نمیشم هروخ اسب میبینم میپرم روش

ساناز شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 20:13

آیا میدانی ترسم از حیوانات از کی شروع شد ؟

از کی؟

ساناز شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 20:12

پس حسابی خوش گذشته
اسب سواری کنار دریا وایییییییی

آره خوب بود
خعلی حال میده

ساناز شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 20:10

عشقت چقد عشقه
چه بزرگ شد

aghil شنبه 17 مرداد 1394 ساعت 18:20 http://www.pourkhalili.blogsky.com


www.laktarashan.blogsky.com

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.