آینده ما - آرزو

ببخشید ک مجبورین داستانای منو بخونین!اما میدونین ک من عاشق چرت و پرت گفتنم

اینم داستان آرزو


آرزو وارد سالن میشه از کنار چندتا از همکاراش رد میشه وبهشون سلام میکنه تا میرسه به سن!به چند تا از کارکنانش تذکر میده!چون باید برای برنامه امشب اینجا رو به بهترین شکل طراحی کنه

برمیگرده و میره خونش!!

دوازده تا کفش جلوی دره!

آرزو جیغ میزنه مستر 56 مگه من نگفتم تو وبچه ها کفشاتون رو بذارید تو جاکفشی هاین؟

مستر 56 درحالی ک دستاش میلرزه میاد جلو و بخلش میکنه و و و...آرزو هم بیخیال میشه و بهش میگه ایندفه رو میبخشم برو قرمه سبزیتو بپز ک خیلی گشنمه!!

بعدش از پله ها میره بالا و میرسه به یه در آبی ک روش نوشته وارد نشوید!!! اما اون اعتنایی نمیکنه و با لگد بازش میکنه

11 تا پسرش رو میبینه ک درحال کشتی گرفتنن!اونام مثه مامانشون عاشخ کشتی کج ان!

میذاره به حال خودشون باشن ومیره تو اتاق کناری..درحالی ک داره به تخت نوزاد نگا میکنه میگه:لوهان کوچولوی من یه ماه دیگه به دنیا میاد

میتونید اسم بقیه بچه هاش رو حدس بزنید دیگه؟


ماه عسل

سلام

میگم ک برنامه امروز ماه عسل رو دیدین؟

حرفای علیخانی رو شنیدین؟در دفاع از شایعاتی ک پشت سرشه؟یه لحظه احساس کردم اشک تو چشاش جمع شده!!!!!

دلم میخواس گریه کنم

الان سانازو درک میکنم وقتی ک فک میکنی یکی کارش درست و حقه بعد بقیه میان بهش فحش میدن شایعه درس میکنن چقدر تحملش سخته!!

تازه یه کار دیگه هم ک میکنن(معمولا پسرای حسود)اینه ک تا یکی از علیخانی دفاع میکنه میگن عاشقشه

عاغا از همین تریبون(؟) اعلام میکنم ک من دیگه غلط بکنم به شایعات گوش بدم هرچیزی هم در مورد هرکسی گفتم پس میگیرم

همون بهتر ک دهنمون رو ببندیم


+بزودی در این پست ویدیو حرفای علیخانی اضافه خواهد شد باشد ک دیگران هم متحول شوند


آینده ما-ساناز

خب الان نوبته سانازه ک براش داستان بسازم


داستان اول 

تو خیابونا پر از تابلوها و بنرهایی ک روش نوشته sanaz ella...این اسم یه آتلیه فوق العاده پیشرفته و مدرن تو اردبیله

اونقدر مشتری داره ک از یه سال قبل باید واسه عکس گرفتن وقت بگیرن

تا این ک یه روز یه دعوت نامه واسه ساناز فرستاده میشه و اون قبول میکنه و میره به اون جایی ک دعوتش کردن

تو فردوگاه میان دنبالش و میبرنش به یه آتلیه و بهش یه صندلی رو نشون میدن ک روش بشینه و منتظر بمونه

چند دیقه بعد در باز میشه و دگزت وارد میشن...بعله ساناز تو ژاپنه و شده عکاس عشقاش


داستان دوم

ساناز تو یه بیابون در حال در آوردن یه چیزی از تو زمینه بعد از چندساعت یه اسکلت در میاره

شرو میکنه به نقاشی کشیدن روش بعد موقع رفتن جفت پا میپره رو کله اسکلته و... ترررررریک

بعد وقتی میرسه خونه میبینه تو تلوزیون دارن یه نفرو نشون میدن ک همون اسکلت رو پیدا کرده و بخاطر نقاشی های فوق العاده روش میلیاردر شده...ساناز غش موکونه میبرنش بیمارستان

وقتی چشماش رو باز میکنه یه پسر لاغر عینکی باروپوش سفید رو میبینه ک بالا سرش وایساده و میگه: جوووووون حالت چطوره عشقم؟(با این قیافه)

وساناز یه دل نه صد دل عاشقش میشه!


+ساناز فهمیدی ک ایده ش از کجا بوده دیگه؟

آینده ما !!!

ههه همین الان یه چیزی به ذهنم رسید

بیاین یک صحنه از آیندمون رو تصور کنیم...خودمون رو نه ها بقیه رو!

بذارین یه مثال بزنم

من از حسین شروع میکنم چون به چرت وپرت گفتنای من عادت داره و باجنبه س البته همتون همین ویژگی ها رو دارین اما موخوام از حوسن شرو کنم دیگه عععععععع

"تموم چیزایی ک میگم رو باید تصور کنید"

حسین آقا با اون دختری ک میگفتم کپی شه و اینا تو مدرسمون بود خب؟ازدواجیده

بعد یه بچه رو با دست راست و یه بچه رو با اون یکی دستش بغل کرده یکی دیگه هم از پشت به گردنش آویزونه ک باعث شده تعادلش رو از دست بده و یه پاش رو هوا باشه!!!!تازه زنشم حامله س!ماشالا...

بعد میدونین زیر پاشون چیه؟

علف؟

نخیر

فرش قرمزهبا کلی عکاس دورو برشون ک میخوان درحالی ک داره کله پا میشه ازش عکس بگیرنحسین ما یه خواننده معروفهک ناگهان زنش رو فرش قرمز میزاد


فهمیدین چطوری؟مسخره س یا خوبه؟اگه خوبه هممون بریم وب حسین توهم بزنیم

dior

میگم این برند دیور خیلی خفنه ها...همش هم از عشخای من تو تبلیغاتش استفاده میکنه

رو عکسا کلیک کنین!


R.i-h.a/nna

خخخ اونجا ک با اون لباس براقه س چرا این شکلی راه میره؟جوگیر شده


natalie portman

اینو حوصله نداشتم آپلود کنم 


فهمیدین دیگه ک چرا این پست رو گذاشتم؟

موضو ندارم یکی یه چیزی بگهههه